- بد خصال
- بد کردار
معنی بد خصال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد پندار بد برداشت بد گمان بد گمان
بداندیش بدخواه، بدگوی مقابل نیکو سگال
بد گمانی
آنکه بد دیگران را خواهد بد اندیش، کینه ور منتقم
بی فکر و اندیشه
بد فعل بد عمل بد کردار، گزند رسان موذی
بی فکر، بی اندیشه، بی غم
بی فکر، بی اندیشه، غافل، بی غم، لاقید
Carefree
беззаботный
sorglos
безтурботний
beztroski
despreocupado
spensierato
despreocupado
insouciant
zorgeloos
ไม่กังวล
tanpa khawatir
غير مباليٍ
निराकार
חסר דאגה
kaygısız
bila wasiwasi
নিরবিচলিত
بے فکر
پراشیده
فرو مایه بد گوهر